خرابات مرسيدس. كل شهر خرابات وانا احترم الموتر بس طلع مو كفوو. خرابات و واژههای در پیوند با خرابات در اشعار پارسیگو.
در لغتنامه این معانی را برای واژهٔ خراب ذکر نمودهاند: مریزید بر گور من جز شراب میارید در من , ار , زآن که گردم به مستی هلاک به آیین مستان بریدم به خاک به آب خرابات غسلم دهید. ما گوشه نشینان خرابات الستیم.
الي مؤيد لي يسوي لايك.
رندان خرابات سر و زر نشناسند. الفلبين تصنع سيارة من جوز الهند. مفروش زهد، کانجا کمتر خرند طامات. ما همراه همسفر و با راهنمای خود به میکده عرفان روی خواهیم آورد، چون سرنوشت ما را در روز نخست چنین رقم زده.